در فاصله زمانی بین سنگ نگاره های مختلف در غارها و صخره ها تا نقوش برجسته های پیش از تاریخ و آثار مکشوف از دوران تاریخی ، دیوارنگاری در ایران با فترتی صد ساله روبروست و احتمالا هنر نگارگری از دیوارها و صخره ها بر روی سفال و فلز منتقل گردیده است.
بررسی سفالینه های منقوش بدست آمده از تپه های باستانی ایران و چگونگی گسترش و گستردگی آن چنان است که خود نیاز به نگارش کتاب دارد و در مقاله ای مختصر نمی گنجد. به همین دلیل است که ایران را مهد سفال منقوش می دانند و نقاشی بر روی آن یکی از فعالیت های اصلی و هنری مردم ایران بوده است . در این نقوش سفالگر و هنرمند به طبیعت وفادار نمی ماند و جزئیات آن را طراحی نمی کند، بلکه فقط اشاراتی به آن دارد و سعی می کند خصوصیات برجسته موضوع مورد نظر و به عبارتی جوهر اشکال و اشیا را نشان می دهد. در طرح های این دوره با خطوطی ساده و خلاصه به پرداخت موضوع اقدام می کردند و در عین حال تجریدی ترین هنر را به نمایش در آوردند.
احتمالا اولین نقش برجسته های موجود در ایران که در منطقه غرب یافت شده مربوط به حکومتی غیرایرانی است اما شیوه کار به گونه ای است که در طراحی و نقش برجسته سازی دوره های پس از خود موثر بوده و موضوع و مضمون آن نیز تکرار شده است .
سلسله نیرومند " آکاد" در حدود سال 2370 پیش از میلاد حکومت های ایالتی بین النهرین را از میان برداشت و فرمانروایی خود را در غرب ایران، به ویژه جنوب غرب، یعنی ایلام ، پایتختش شهر شوش گسترش داد.
نارامسین پس از شکست اتحاد" لولوبی- گوتی"، این واقعه را در ستونی که در صخره های ناحیه شهروز حجاری شده ، یاداوری می کند.( 2255-2291 پیش از میلاد)
این اثر شاید کمی بعد از نقش برجسته سر پل نزدیک کرمانشاه که در کوه های کردستان در قسمت های مرزی ایران قرار دارند اجرا شده باشد و به همین دلیل تاثیراتی از آن را در خود دارد. گیرشمن، دو نقش برجسته را معرفی می نماید که از حکومت آکدی و نقش برجسته نارامسین الهام یافته و در ایرنا است.
همه ی قراین دال برآنست که سکنه ی این ناحیه خطی مخصوص به خود برای تعبیر زبان خویش نداشته اند. در هر حال به نظر می رسد که در این زمان ، آنان کمابیش تحت نفوذ تمدن بابلی بودند مورد استفاده قرار دادند.
این نقوش به دستور دو تن از پادشاهان آنان بر صخره های ناحیه سرپل ذهاب حک شده و لااقل یکی از آن ها احتمال می رود که از کتیبه ی نارامسین الهام یافته باشد .
در این جا تصویر رئیس محلی دیده می شود در حالی که کمانی در دست دارد و زیر پا دشمنان مغلوب را که تقاضای عفو دارند، پایمال می کند. کتیبه که بیشتر زیان دیده اسم او را "تارلونی" ذکر می کند.
در نقش برجسته دیگر ، شاه "آنوبانی نی " از قبایل لولوبی- که کتیبه های آکادی سرزمین آن ها را در شمال ایلامی ها ذکر کرده اند، پیروزی خویش را با کمک الهه "اینانا" بر دشمنانش به نمایش درآورده است.
اینانا یک حلقه را که در تصویرشناسی بین النهرین نماد نیروی الهی می باشد، به طرف پادشاه گرفته است. اهمیت نقش اینانا در این نقش برجسته با اهمیت مقام الهه " پی نی گیر" در پانتئون ایلام برابر است.
به عقیده پرادا، شاید نقش برجسته "آنوبانی نی" یکی از منابع متعدد الهام برای حجاری بر روی تخته سنگ هایی بوده است که شاهی یافتن پادشاهان ساسانی را به وسیله حامیان ربانی نشان می دهند.
نظر به ندرت ابنیه ی متعلق به آن عهد در خود ایران و فقدان متون در این قسمت، این دو نقش از نظر آگاهی ما به سطح فرهنگ محلی ، دارای اهمیت بسیارند.
همه ی قراین دال برآنست که سکنه ی این ناحیه خطی مخصوص به خود برای تعبیر زبان خویش نداشته اند. در هر حال به نظر می رسد که در این زمان ، آنان کمابیش تحت نفوذ تمدن بابلی بودند مورد استفاده قرار دادند. نیز می توانیم بگوییم که در همان حال هنرمندان محدود ایشان در آثار مهم تر خویش به شدت تحت تاثیر بین النرین قرار گرفته اند.
با توجه به اهمیت نقش بابل در این دوره و تاثیر آن بر اقوام مختلف به صورت مستقیم و غیرمستقیم ، بررسی کوتاهی از وضع هنر و دیوارنگاری در آن تمدن بی مناسبت نیست.
نقاشی در نزد بابلیان نقشی فرعی داشت، و از آن برای زینت کردن دیوارها و مجسمه ها استفاده می کردند و هرگز در بند آن نبودند که آن را هنر مستقلی قرار دهند.
در ویرانه های بابلی آن گونه نقش های رنگین که دیوارگورهای مصری را می آراسته یا آن نقش های دیواری که زینت کاخ های "کرتی"(در جزیزه مینوس از تمدن اژه) بوده، دیده نمی شود.
وضع نقش های برجسته ، بهتر است ولی در این جا نیز نقش ها قالبی و مشابه با یکدیگر و خام است و هرگز به پای نقش های روح دار و نیرومندی که مصریان هزار سال پیش از آنان می ساخت اند نمی رسد.
نقش های برجسته بابلی، در آن جا که جانوران را در حالت سکون با شکوهی که در طبیعت دارند، یا در آن جا که به واسطه قساوت آدمیزاد حالت درندگی و افروختگی پیدا کرده اند را نمایش می دهد، غالبا به سرحد کمال می رسد.
بدین ترتیب تمدن دشت یا با صلح و یا به زور سپاهیان نفوذ کرد. با وجود این، وظیفه ای که دو نقش برجسته ی مذکور از جنبه "ایرانی بودن" ایفا می کنند، عظیم و پایدار است.
فکر ایجاد نظایر آن ها رواج یافت و در طی تاریخ متمادی ایران، نسل های پادشاهان از این نقوش بدوی که حاکی از اعمال نظامی هستند و در بالای کوه، ور منظر و مروای کاروان ها حکاکی شده اند، ملهم گردیده، نظایر آن ها را در همه ی اقطار نجد ایران به وجود آورده اند.
منبع:
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=261132